پولاریس

مینویسم زیرا این تنها یادآور وجود من است

تنگ ماهی+قرص هایی که همدم این روزهایم شده اند

yeganeh. dokht ۱۳۹۹/۷/۱۹، ۱۷:۴۸

 

 

از آخرین باری که او را دیده بودم حال فقط چند دست نوشته و نور افکن های قدیمیه خیابان باقی مانده

و هر روز به تعداد آدم هایی که دیگر نیستند اضافه میشود و من هیچوقت فکرش را هم نمی کردم که به غیر از درس ریاضی در زندگیِ واقعی هم از ارقام شکست بخورم!

وقتی خبر فوتش را شنیدم به سمت کتاب هایش پناه بردم  تا شاید یکی از شعر هایش را بیایم اما ....

در بین کتاب هایش دفتری را پیدا کردم یک دفتر تلفن قدیمی که مادربزرگم شماره هایش را در آنجا مینوشت ،صفحاتش را یکی پس دیگری ورق میزدم و شعر هایش همانجا بود ...

هر چه بیشتر به جلو پیش میرفتم بد خط تر میشد تا به صفحه ای رسیدم که خالی از هر کلمه ای بود آن اواخر آنقدر ضعیف شده بود که به سختی شعر میگفت و آخرین شعرش راجب لبخندهای مادر بزرگم بود ...

بعد از آن کنار تنگ ماهی نشستم که ماهیِ قرمز رنگی بی هدف در آن غوطه ور بود و هردفعه به گوشه ای می رفت و از دوباره به جای اولش بر می گشت با خود گفتم این سردرگمی اش به این دلیل است که فراموش میکند از چه نقطه ای شروع کرده و  عازم چه نقطه ی دیگری شده!

و گفتم خوشا به حالش حتی اگر مرگ را هم تجربه کند باز هم فراموش میکند که چه بر سرش امده

اما کسی چه میداند شاید به آن آسانی که فکرش راهم می کنیم نیست...

چه کسی میداند که 3ثانیه برای یک ماهیِ قرمز در چه مدت می گذرد!

یا چه کسی میداند با هر بار فراموشی  حس مرگ را تجربه کنی چه دردی دارد!

درد ،درد است فارغ از هر کالبدی تو تجربه اش میکنی به هر نحوی که باشد فقط کمی متفاوت تر !

و چه حقیقتی تلخ  تر از اینکه آدمی در سختی ها ساخته میشود!

 

پی نوشت:

هیچ ایده ای برای نوشتن ندارم گاهی وقت ها با خودم میگم چرا وبلاگ رو نبندم....

اما بعدش میگم اونوقت حرفامو به کی بگم؟!

روزای سختی رو میگذرونم روزایی که با حداکثر سختی ها نباید فراموش کنم که باید بجنگم

قرص هایی که باید بخورم و سعی کنم امید داشته باشم تا شاید زنده بمونم اما سخته ،سخته تحمل کردن اینکه هرچی بیشتر سعی میکنم بیماریم بیشتر بر من غلبه میکنه و نفس کشیدن برام روز به روز سخت تر میشه اما خب....

مجبورم بجنگم چون کسایی که دوستشون دارم ازم میخوان که تسلیم نشم

 

 

 

 

 

عکس پستت ، تصویرگرش همونیه که عکس پروفایل منو کشیده D:

۲۷ دی ۹۹
پاسخ
:)))))))))) چه جالب 
من اینستاگرام تصویگر اصلیش رو ندارم اما پیج های مشابهش اینو گذاشت بودن 
خیلی کیوته 
۲۷ دی ۹۹

چون آدم امیدوار و مهربانی هستی، که حدس می‌زنم اینطور باشه و احتمال زیاد همینطور هم هست، لیاقت داری که بیش از این مقدار دنیا رو نورانی کنی. اطراف ت رو گرم کنی و تجربه های شیرین داشته باشی.

از خدا می‌خوام از سلامتی من مقداری رو بده به تو. منتظر روز های بهتر باش.

۲۸ مهر ۹۹
پاسخ
:))))))شما خیلی لطف دارید ،مهربونی از خودتونه 
❤❤❤❤ ممنونم انشالله تن همه همیشه سالم باشه🌻
۳۰ مهر ۹۹

چقد غمگین،من از روزی ک این پست رو گذاشتی میام و آهنگ رو پلی میکنم و متن رو بار ها و بار ها میخونم و هنوزم تکراری نمیشه برام:)

امیدوارم برسه روزی ک سلامتیت رو بطور کامل بدست بیاری و آره یگانه دخت،قوی ب زندگیت ادامه بده و امید رو تو دلت نکش

۲۴ مهر ۹۹
پاسخ
:)))))خیلی ممنونم خوش قلب جان❤❤❤❤❤ 
انشالله همیشه سلامت باشی:))))
۲۴ مهر ۹۹

دنبال شدید.  پیج  خوبی داری.  اکثر مطالبت رو خوانم. 

خاص  و  دوست داشتنی  بود   

مرسی ،   ادامه  بده     

منم دنبال کن و نظر بده 

۲۱ مهر ۹۹
پاسخ
:)))))) ممنونم
۲۲ مهر ۹۹

زیباست 

لطفا بنویسید و امیدوار بمونید 

امیدوارم به هرچی می خواین برسید

۲۰ مهر ۹۹
پاسخ
:)))❤❤❤
هعیییی ممنونم❤🌻شماهم همینطور؛)))❤
۲۰ مهر ۹۹

اون جمله‌ای که درباره‌ی سردرگمی ماهی و حافظه‌ش گفتی چه قشنگ بود... قشنگ و غمگین :)

 

برات آرزوی سلامتی دارم :)

۱۹ مهر ۹۹
پاسخ
:)))))))خوشحالم که خوشت اومده مهربونم❤❤❤
خیلی ممنونم❤:) امیدوارم هم خودت و هم کسایی که دوستشون داری همیشه سالم و تندرست باشن🌻❤
۲۱ مهر ۹۹

موفق میشی

برا رویاهات بجنگ...حتا اگ موفق نشی...خیالت راحته ک تلاشت رو کردی

متنت اشکم رو وادار ب ریختن کرد...

:)

امید آخرین چیزیه ک میمیره

۱۹ مهر ۹۹
پاسخ
:)))خیلی ممنونم خوش قلب جان بخاطر اینکه هم بهم انرژی میدی و هم بهم ایمان داری❤❤❤❤
هعییی...:)
چه قشنگ ....امید آخرین چیزیه که میمیره ....
*نوشتمش رو کاغذ و چسبوندمش به میزم:)
۲۱ مهر ۹۹
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Biography

من مطمئن نیستم که واقعا وجود دارم
من همه ی نویسندگانی هستم که خوانده ام
تمام افرادی که ملاقات کرده ام
همه ی زنانی هستم که دوستشان داشتم و تمام شهرهایی که دیده ام
-خورخه لوئیس بورخس