سفرنامه و شایدم حال و احوال این روزهای من
این چند هفته به هر سختی ای که بود گذشت
این مدت یه مرحله ی حساس از زندگی بود که حسابی ذهن و روح نه تنها من بلکه افراد زیادی رو درگیر خودش کرد و ثابت کرد که امسال چقدر سال سختیه اونقدر ادم های زیادی رو در این مدت از دست دادیم که شمارش از دستم در رفته
اما کاملا حس میکنم که بعد از واقعه های مختلف چقدر دچار بلوغ شخصیتی بیشتری شدم
این مدت افسردگی شدیدی گرفتم و حس بدی دارم و سعی میکنم که باهاش مبارزه کنم
حس میکنم که همه چیز بی معنیه و هیچ چیز نه تنها سرجای خودش نیست بلکه حتی شبیه به قبل هم نیست !
مامانم آدم خوش خنده اییه اما بعد مرگ بابابزرگم خیلی داغون شده جوری که دیشب سر عمل اشتباهی دست خودشو با تیغ جراحی بریده ...
همه بهش میگن که بالاخره پدرت یه سنی داشته 83 سالش بوده و به اندازه ی کافی عمر کرده
اما مامانم گفت که ای کاش سن کمتری داشت و فوت میکرد شاید درد کمتری می کشیدم
چیزی که داغ دل آدم رو بیشتر میکنه اعداد نیستن تعداد خاطره هایی هستن که با یک فرد داری
شاید اگر پدر من 30 ساله یا حتی 16 ساله بود درد کمتری میکشیدم اما بحث 83 سال عمره که من ازش به اندازه ی چهل سال سهم و خاطره دارم....
بابام به بهانه ی یکی از کارهای اداری و برای عوض شدن حال و هوامون مارو برد به اصفهان تقریبا به مدت 10 روز اصفهان بودیم
سعی کردم که تک تک اتفاقات این سفر رو به خاطر بسپارم حتی اگه یه مسئله ای پیش میومد و کلی غر میزدم بازهم دوست نداشتم زمان بگذره
قبلا گذر زمان رو دوست داشتم بخاطر اینکه باور داشتم آینده خیلی بهتره و قراره در اون چیزهایی که دوست دارم رو تجربه و از چیزهایی که ازارم میدن دوری کنم
اما بعد از اتفاقات این مدت به یک چیز پی بردم اینکه اینده به مراتب میتونه خیلی دردناک تر از گذشته باشه گذشته و آینده همواره در حال مبادله هستن
و این یک چیز ثابت شده است که باید گاهی وقت ها چیز هایی رو از دست بدی تا چیزهای دیگه ای رو به دست بیاری مثل وجود آدم ها ..
آدمها رو از دست میدی تا یک مشت تجربه و خاطره ی دردناک و شاید کار آمد به دست بیاری ..
در طول سفر عکس های زیادی گرفتم و شروع به مطالعه ی کتاب دنیای سوفی کردم...
که چندتا از این عکس ها رو در این پست میزارم فقط کمی بی کیفتن...
بالاخره با دوربین یک گوشی ساده گرفته شدن ..اما دوستشون دارم :)
یکی از قسمت های مورد علاقم از کتاب دنیای سوفی اونجاست که میگه « هیچ دایرﺓالمعارفی به ما نمی گوید که چگونه باید زندگی کرد اما بررسی اعتقادات دیگران می تواند یاری رساند ک دید خود را از زندگی سرو سامان بخشیم »
و همین جمله من رو ترغیب کرد که بیشتر از قبل تاریخ و ادیان کشور های مختلف رو مطالعه بکنم
و به نظرم برای درک بهتری از آینده و حال داشتن اطلاعات از گذشته خیلی میتونه کمکمون کنه
و من هم این روزها دارم یاد میگیرم که بی هیچ تعصبی با دیگران در رابطه با عقاید و دانسته هاشون گفت و گو کنم
و البته کار سختیه و اما بیش از همه یه لطف و یک مرحله ی تازه برای خودمه تا از نادانی و ناآگاهی دوری بکنم:)
واقعا عکس ها زیبان
راستش همیشه وقتی میگی زندگی سخته و دیگه بدتر از این نمیشه با یه مشکل بزرگ تر میاد جلو و میگه سوپرااایز :/
کتاب دنیای سوفی رو دوست دارم باید حتما کامل بخونمش