پولاریس

مینویسم زیرا این تنها یادآور وجود من است

خوشبختی واقعیت محض یا هذیان گویی؟!

yeganeh. dokht ۱۴۰۴/۹/۱۶، ۱۳:۳۲

 

قبلا خیال میکردم که خوشبختی جامی ست  که در دست بدها پر است و در دست خوب ها ترک خورده گویی که انگار همیشه خوبی در دل یک شیب پنهان اتفاق می افتد  اما حال می فهمم که خوشبختی نه پیاله ای ست که پر میشود و نه دستی که چیزی را می گیرد خوشبختی یک هذیان آرام است ترکیبی از  نیاز های هر فصل یک روح که هر کس آن را به شکلی میبیند و اگر دیگری خوشبختی و نیاز ها را در دل چیز های متفاوت تر از نیاز های ما  جستجو کند و در آیینه ی پس کوچه های افکار  ما لبخند نزند او را ناسپاس می نامیم و حتی شاید نادان!

خوشبختی مجموعه ای از اتفاقات بزرگ و کوچک است که گاهی به قید قرعه به اسم  مشت های آزمند و گرسنه ای می افتد که همه چیز را به غارت می برند حتی اگر یک تکه سنگ بی مصرف باشد تا فقط لحظه ای حس تهی بودن خود را  آرام کنند 

اما حقیقت اینجاست که هیچ فتحی برایشان رستگاری نمی آورد و زخم های پنهانشان با هیچ دستاوردی التیام نمی یابند آدم های بد فقط سنگین تر می شوند نه خوشبخت تر و آدم های خوب آرام آرام فرسوده تر می شوند زیرا فرصت ها و بخشی از  خود را در مسیر جستجوی معنا و عدالت به جای می گذارند و اسیر دست نامردمان می شوند 

اما در نهایت جهان هر دو را به یک مسیر تاریک می کشد یکی با آتشی  از جنس صداقت می سوزد و دیگری با طمعی که هر لحظه روحش را نشخوار میکند  زیرا بن ریخت جهان را کمبود و خلاء رقم می زند و هر موجودی در کشاکش پر کردن خلاء خویش می سوزد یا می بلعد و بقا نام این تباه رقصی ست میان این دو تهی ناهمسان ! 

و خوشبختی تنها وعده ی دروغینی ست که برای کشاکش بقا و نبرد میان این دو تهی ناهمسان به آدمی می دهند  دمی کوتاه از رضایت در میانه ی یک تهی ابدی تا موجود بتواند در تضاد همیشگی اش  خوش باشد و در همان حال این نارضایتی اش را به دوش بکشد 

 

 

سلام

در مورد این که شخصی بمیره و ما بگیم به خاطر این بوده که فلان اذیتی به ما کرده ، این کاملا اشتباه هست . کلا اشخاص ستمکار ، ممکنه ، هیچی یا بخشی از کارهایی رو که کردن ، تقاصش رو تو این دنیا پس بدن . ممکن هم هست کلا هیچ تقاصی پس ندن تو این دنیا .

در مورد خوشبختی ، یک امر نسبی هست . بنا بر روحیات افراد ، توانایی های جسمی و مالی و فرهنگی و کشوری که درش زندگی می کنه و از همه مهم تر ، زمانی که درش زندگی می کنه .

مهم این هست که انسان در بخشی از زندگیش احساس خوشبختی بهش دست بده .

در مورد بقا و پاداش و این چیزها هم کلا منظورتون رو متوجه نشدم .

فکر می کنم به جبر معتقد هستید .

۲۲ آذر ۰۴
پاسخ
درود نه منظورم این بود که حتی اگر اون فرد تقاصی پس نده مرگش رو یه نوع تنبیه میدونن که دور از ذهنه چون اتفاق معمول و غالب زندگی همه ست و در این بازه از زندگی معتقدم که چیزی به اسم کارما وجود ندارد
بله دقیقا نسبی هستش و بر اساس نیاز های دوره ای هرکسی به شکلی تعریفش می‌کنه و یه تعبیر متفاوت ازش داره 
بله مهم اینکه خود فرد حس خوبی داشته باشه 
راستش من مطلقا توی زندگیم به چیزی معتقد نیستم فقط راجع به باوری که در اون دوره فکر میکنم درست ترینه صحبت میکنم حتی ممکنه بعدها خودم نقضش کنم 
۲۶ آذر ۰۴
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
Biography

من مطمئن نیستم که واقعا وجود دارم
من همه ی نویسندگانی هستم که خوانده ام
تمام افرادی که ملاقات کرده ام
همه ی زنانی هستم که دوستشان داشتم و تمام شهرهایی که دیده ام
-خورخه لوئیس بورخس