پولاریس

مینویسم زیرا این تنها یادآور وجود من است

روزنوشت 3

yeganeh. dokht ۱۴۰۲/۶/۱۹، ۰۱:۲۵

 

نسبت به روزای گذشته هوا خنک تر شده و هر روزی که میگذره نور کمتری وارد اتاقم میشه نمی دونم تا حالا اینو  گفتم یا نه ولی روزای اخر شهریور ماه رو دوست دارم بهم حس زندگی کردن میده طوری که دوست دارم یه لیست بلند بالا از کارهایی که  بهشون علاقه دارم رو بنویسم البته یه چند موردی نوشتم و یکی از گزینه های تکراری این سالها اینکه دوست دارم ساعت پنج شیش صبح وقتی داره بارون میاد راهی جاده بشم و تا وقتی که کاملا هوا روشن بشه در حال حرکت باشم ...

از دوباره مسئولیت نگهداری کردن از گیاه ها رو قبول کردم این کار رو خیلی دوست دارم اما چون بی حوصله شده بودم خیلی وقت بود که دیگه سمت گلدون ها نمی رفتم و همین بی حوصلگیم باعث شد علی رغم تمام تلاش هایی که کردم گیاه مورد علاقه ام خشک بشه برای همین این بار با دقت بیشتری دارم انجامش میدم 

میتونم بگم که یکی از دردناک ترین کارهایی که انجام دادم عوض کردن گلدون کاکتوسم بوده و هنوزم دستهام زخمین 

دیروز برخلاف بقیه ی روزا پدرم باهام  اومد که بریم به گل های توی حیاط اب بدیم تو حال و هوای خودم بودم که بابام بهم گفت چرا اینقدر قیافه ات تو همه منم بهش گفتم دلم یکم ماجراجویی میخواد و از تکرار این همه روزمرگی خسته شدم از اون ماجراجویی هایی که به جواب تمام علامت سوال های توی ذهنت میرسی و حرف هایی برای گفتن داری و در ادامه بهش گفتم که از بابت فلان اتفاق ناراحتم...

بعد از حرف هایی که زدم اب پاش رو از دستم گرفت و در حالی که داشت به گل های ته باغچه اب میداد بهم گفت ادم حتی از همین اتفاق های تکراری هم میتونه کلی درس بگیره قدر این روز ها رو بدون گاهی وقت ها دلت برای ارامش روزهای تکراری تنگ میشه و بعد به نور افتاب که تا اواسط حیاط اومده بود اشاره کرد و گفت ببین چقدر نور افتاب تا باغچه فاصله داره!

برای همین خیلی از گل ها پژمرده شدن ایا این گیاه به خودی خود میتونه کاری برای نجات خودش بکنه ؟ نه! به کمک بقیه احتیاج داره اما حتی اگر کسی هم بخواد بیاد کمکش کنه و جاش رو تغییر بده بازهم نمیشه چون وسط پارکینگ که نمیشه باغچه درست کرد گاهی وقت ها هرچقدر هم که بخوای تلاش کنی چیزی عوض نمیشه و نهایت تلاشت تا یه حدی بوده 

گاهی وقت ها مشکلاتت فراتر از چیزین که تصور میکنی و تو رو مثل ریشه های این گیاه گیر میندازن و نهایت تلاشت در همین چارچوب باغچه اییه که توش گیر کردی پس نمیشه گفت که پژمرده شدنش تقصیر خودشه و باید بیشتر تلاش میکرده 

بعد از این مکالمه ای که داشتیم خیلی احساس سبکی کردم و به این فکر کردم که چقدر خودم رو بخاطر چیزهای الکی سرزنش کردم 

برای همین الان حس بهتری نسبت به اتفاقاتی که در این یه سال گذشت دارم و حتی عکسها و خاطراتی که یاد اور جای خالی ادم های زندگیم هستن رو هم باز دوست دارم  ادم هایی که الان کیلومتر از هم فاصله گرفتیم و خاطراتی که دیگه تکرار نمیشن ...

و در کنار اینکه دارم سعی میکنم  در یه گوشه از ذهنم نگهشون دارم سعی میکنم که حس های بدی که ازشون میگیرم رو هم رها کنم تا شاید مثل گیاه بنجامینم بتونم از دوباره جوونه بزنم :)

 

پ.ن: عود rain forest رو به شدت بهتون پیشنهاد میکنم :))

ییگیااااننننههههه

چجوری ازت تشکر کنم .....

 

مرررسییییی

 

اشکاااممممم دختر

 

ممماچ بهت

۲۰ شهریور ۰۲
پاسخ
خواهش میکنم مهربونم کاری نکردم 🫂❤️
ماچ به خودت❤️💓
۲۰ شهریور ۰۲

ممنونمممم

من با سایفون رفتم اگه دوست داشتی امتحان کن....

 

۲۰ شهریور ۰۲
پاسخ
سایفون برام جواب نمیده 🗿🚶
❤️❤️❤️❤️
۲۰ شهریور ۰۲

وووواااااییییی یگانه من الان ویدیوم اپلود کردم لینکشو گذاشتم تو وبم ..... ولی خوب نشده ینظرم

۲۰ شهریور ۰۲
پاسخ
سلام امیدوارم که حال دلت خوب باشه :))
اتفاقا خیلییی خوبه به عنوان یه تازه کار خیلیم خوبه🥲🤌
اما الان نمی تونم لایک کنم چون با اپ upx وارد یوتیوب میشم نمیتونم وارد حساب کاربریم بشم 🚶🚶🚶
یه vpn خوب گیر بیارم با خود اپ یوتیوب میام سابسکرایبت میکنم❤️🫂
۲۰ شهریور ۰۲

بخاطر نزدیک شدن به اول مهر و باز شدن مدارس:)) 

۱۹ شهریور ۰۲
پاسخ
عجب...
اما من چون ساکن یه شهر گرمسیرم این روزا بهم حس خوبی میدن هوا کم کم خنک میشه و یه عطر خاصی در هوا می پیچه برای همین احساس سرزندگی میکنم :)
۱۹ شهریور ۰۲

چیزی که هیچوقت قدیما دوست نداشتم روزهای آخر شهریور بود... 

۱۹ شهریور ۰۲
پاسخ
واقعا! برای چی ؟...

۱۹ شهریور ۰۲

سلللااااممممم یگانهههههههههههه 

سایز عکست خوبه .....وچقدم قشنگننننننن....

ای خددداااا دستت خوبه الان ؟!

از طرف من از بابات بخاطر این حرفش خیییییییلییییی تشکر کن .....

این ور سال من له و خورد شدم ......و از انجام هر کار جدیدی دست میکشیدم چون فک میکردم بالاخره این کارمم قراره بهم ضربه بزنه ...... 

و تو خطر بیافتم .....

اما با تمام ترسام و با یه بدن خورد شده دوباره شروع کردم .....

حرف بابات خیلییی خوب بود .....

پ ن : اول میخواستم بگم از طرف من ماچش کن .....دیدم سر صبحی خل شدم عقلم سر جاش نیس 😂😂😂😂😂😂😂یلحظه نتونسم تشخیص بدم داریم درباره بابات حرف میزنیم

۱۹ شهریور ۰۲
پاسخ
دروددددددددد بر نارسیس عزیز:)))))حال دلت چطوره ؟
نظر لطفته🥲خوشحالم که خوشت اومده
اره فقط یه چند تا خراش باقی مونده🚶
چشم حتما:)))
نگران نباش برات کلی انرژی مثبت میفرستم و امیدوارم که به نتیجه ی دلخواهت برسی آدم با استعدادی هستی الکی خودت رو دست کم نگیر و قوی باش:)))
🤣🤣🤣🤣اشکال نداره در هر صورت بابام متوجه حسن نیتت میشد🤣🤣🤣😂 🗿
۱۹ شهریور ۰۲

امیدوارم سایز عکسا بد نشده باشه چون با گوشی پست گذاشتم 🗿

۱۹ شهریور ۰۲
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Biography

من مطمئن نیستم که واقعا وجود دارم
من همه ی نویسندگانی هستم که خوانده ام
تمام افرادی که ملاقات کرده ام
همه ی زنانی هستم که دوستشان داشتم و تمام شهرهایی که دیده ام
-خورخه لوئیس بورخس