روزنوشت1
امروز بعد از مدت ها رفتم پیش زهرا (حدودا بعد از سه چهارماه) اخه کم پیش میاد که برم بیرون البته اگر ازمون های روز جمعه ی قلم چی رو فاکتور بگیریم ، وقتی زهرا رو دیدم خیلی تعجب کردم چهره اش خیلی تغییر کرده بود و همینطور رفتارش! وقتی دیدم که زهرا اینقدر تغییر کرده بیشتر از قبل با این واقعیت مواجه شدم که بالاخره بزرگ شدیم خلاصه کلی باهم خندیدیم ،حرف زدیم و عکس گرفتیم ....
اما از این بابت خوشجالم که اگر چیزهای زیادی در رابطه با ما تغییر کرده ولی هنوزم دوستیمون پر رنگه هنوز هم وقتی پیش هم هستیم می شیم همون یگانه و زهرا ی 11 ساله :))
و همین یکی از دلایلی هستش که باعث میشه روح سردم کمی لطافت و گرمی رو حس کنه و بتونه که ادامه بده به نظرم یکی از دستاورد های این چندسال زندگیم ادمهای ارزشمندیه که با وجود محدود بودنشون برای چند لحظه هم که شده می تونم باهاشون حرف بزنم و از قید و بند افکار مخربم رها بشم
زهرا بهم قول داده بود که اهنگ گل گلدون من از سیمین غانم رو برام بنوازه و بالاخره انجامش داد خیلی حس خوبی داشت ، منم ازش فیلم گرفتم و اول پست گذاشتمش تا شماهم ازش لذت ببرید
بعد از مدت ها دیشب واقعا بهم خوش گذشت و هنوزهم بخشی از من در شب گذشته و در بین نت های موسیقی جا مونده و بارها و بارها اون صحنه رو مرور میکنم و واقعا خوشحالم که ثبتش کردم
در اخر وقتی که داشتم میرفتم با زهرا یه سلفی گرفتیم (اونی که ماسک زده منم)
هوا به قدری خوبه که اصلا دوست ندارم زمان بگذره اهواز با وجود اینکه تابستون های خیلی بدی داره اما نزهت بخش ترین پاییز و زمستون ها رو داره (به جز مهرکه واقعا نمیشه گرما رو تحمل کرد!)
بعد از ازمون های روز جمعه بابام یکمی با ماشین تابم میده و موقعه ی برگشت از روی پل مورد علاقه ام رد میشه که همیشه این فصل اطرافش پر از پرنده های مهاجره که دفعه ی اخر از ماشین پیاده شدم و چندتا عکس گرفتم(هروقت دیدید که من یهو غیب شدم دارم از یه چیزی عکس میگیرم که به احتمال نود درصد گلِ)
این عکس اخریه شبیه به مثلث شده و قشنگ باب اینکه رائفی پور یه تحلیل صد قسمتی از روش بسازه ...
واقعا یه چیزی که باید بهش اعتراف بکنم اینکه بعد از این همه سال نوشتن یکی از دشوار ترین مسائل برای من اینکه تهش چی بنویسم تا پستم تموم بشه اما همیشه برای نوشتن پایان لنگ میزنم برای همین شمارو با اخرین عکسی که گرفتم تنها میذارم و امیدوارم که همیشه حال دلتون خوب باشه :))
ادم فهمیدهای نیستم، پستام اینجوری به نظر میااان🤣
یعنی از دورررر اره خیلی انسان فهمیده و عاقلیم😔😂
اره باید فرصت بدم، مغز بیچارهم...
تو که هربار شروع میکنی، بهتر از قبل . کی باورش میشه دو ساله ننوشتی؟:)